دستش انگار نسیمی است ز گلزار بهشت
می کشد بر سر من
مهربان مادر من
می توان در نفسش بوی خدا را حس کرد
هر زمان دشت دل از غصه ی دوران خشکید
مادرم باران شد
نم نم از عشق برایم بارید
لنگ لالایی شب بود لبش
روز ها می خوابید
سرمن
دامن او
همه ی ثانیه ها می دانند
بیصدا سوختن مادر را
مادر ای هستی بخش
من اگر گل کردم
من اگر روییدم
تو زمینم بودی
شیره ی جان تو را نوشیدم
قدمت را بگذار
چشمم از منت پایت خالیست
گر چه از بار زمان سنگینم
سن و سالی دارم
دامن امن تو را میخواهم
تشنه ی یک خوابم
مادر ای خوب خدا
سخت نگیری بر من
بوی شیر از دهنم می آید !