ح.شهبازی - مهمان ناخوانده
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
   RSS  |   خانه |   شناسنامه |   پست الکترونیک |  پارسی بلاگ
اوقات شرعی

مهمان ناخوانده

و خدایی که .... (چهارشنبه 86/6/21 ساعت 12:20 عصر)
در بیکرانه ی زندگی دو چیز افسونم می کند:
آسمان آبی که می بینم و می دانم که نیست
و خدایی که نمی بینم و می دانم که هست
(منقول از غیر)
86/6/21

  • نویسنده: ح.شهبازی

  • نظرات دیگران ( )

  • بابا آب (چهارشنبه 86/6/14 ساعت 11:51 صبح)

    با با آب!

     

    کودکی یادم هست

    تشنه بودم انگار

    که تو از آب برایم گفتی

    از همان آب که بابا می داد

    خسته از بازی پی در پی روز

     سر شب

     بابا آب!

     مشق ما بود ولی

     هیچکس آب نداد

    جای او خالی بود

     صبح فردا همه از دست تو سیراب شدیم

     تو به من می گفتی

     ب الف دال و من

    روی آن تخته سیاه

     می نوشتم یک باد

    آفرین عالی بود

    روی یک سینی سیب

     توی سفره نان بود

     زیر آن سقف سپید

     صحبت از باران بود

    دفتر کوچک نقاشی ما

    غرق در گل می شد

     همه ی آن گلها

     به تو تقدیم ای گل

     درس بعدی

     همه با هم

     شب بود

     تو چه زیبا گفتی

     همگی عاشق مهتاب شدیم

     گاهی از دست مبارک آرام

     جرم ناکرده کتک می خوردیم

     گله در کار نبود

     از نمکدان شما

     در همان لحظه نمک می خوردیم

    خوب من یادت هست

     که زما پرسیدی

     2 اگر در 2 شود ضرب و کمی عشق

    جوابش چند است؟

     یک نفر پاسخ داد می شود 5     

    و ما خندیدیم

     و تو گفتی ساکت!

     بچه ها! حق با اوست!! این حساب از عشق است:

    وقت شادی تقسیم

     دشمنی ها منها

     خویش را جمع کنید صفر یعنی تنها

    عشق بازی چه شکوهی دارد

     تو مسیحا بودی تو مسیحا هستی

     به تن مرده ی ما جان دادی

    تنت از آفت ایام تهی

     خاطرت غرق گل و شادی باد!!

    86/6/14


  • نویسنده: ح.شهبازی

  • نظرات دیگران ( )

  • نگاهت را.......... (دوشنبه 86/6/12 ساعت 8:0 صبح)

    نگاهت را مگیر از من

    نگاهم می کنی نم نم

     سراپای وجودم را

     به آب عشق می شویی

     و می گویی به من رازی

     که این مدت زچشمانت نفهمیدم

     نگاهم می کنی     چشمت         به مویم می کشد دستی

     تو از نسل کدامین نرگس مستی

     که جز مستان کسی تعبیر خوابت را نمی داند

     مشو دلگیر اگر گاهی سراغت را نمی گیرم

     خیالم راحت عشق زلال توست

     نباشم یا که باشم پیش چشمانت

     دلم مست خیال توست

     مال توست

     نگاهم کن        نگاهت را مگیر از من       نگاهم کن که چشمانت

     مرا حکم نفس دارد

     اگر باور نمی داری

     نگاهت را بگیر از من

    و مرگ آرزوهای

     نه چندان دور این دل را

     تماشا کن

    12/6/86


  • نویسنده: ح.شهبازی

  • نظرات دیگران ( )

  • <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نگاهت را
    بوی شیر از دهنم می آید !
    [عناوین آرشیوشده]
  •   بازدیدهای این وبلاگ
  • امروز: 11 بازدید
    دیروز: 5 بازدید
    کل بازدیدها: 26814 بازدید
  •   درباره من
  • مهمان ناخوانده
    ح.شهبازی
  •   لوگوی وبلاگ من
  • مهمان ناخوانده
  •   مطالب بایگانی شده
  • مهمان
    باد آواره
    د
  •   اشتراک در خبرنامه
  •  

  •  لینک دوستان من

  • روز نوشت یک پری
  •  لوگوی دوستان من












  •   آهنگ وبلاگ من